بازارهای مالی و جریانهای اقتصادی همیشه مسیر همواری را طی نمیکنند. گاهی روند صعودی دارند و گاهی نزولی. گاهی مستقیماً به سمت رشد و پیشرفت حرکت میکنند و گاهی دچار اصلاحاتی میشوند. این بسیار طبیعی است که موانعی سر راه بازارها و شرایط اقتصادی قرار بگیرد. قطعاً بسیاری از این مشکلات و موانع از قبل پیشبینیشدهاند و برای رویارویی با آنها برنامههایی در نظر گرفته شده است. اما آیا ممکن است اتفاقی خارج از برنامهریزیهای ما در کمین نشسته باشد؟ اتفاقی که هیچ کس نتوانسته باشد در مورد رخ دادن آن نظری بدهد؟
ما در این مقاله قصد داریم راجع به سایهٔ سیاهی که همیشه بر سر بازارهای مالی گسترده است صحبت کنیم. سایه ای که کسی نمیتوان آن را ببیند. راجع به مسئلهای، که حتی حرف زدن راجع به آن هم فقط بر پایهٔ حدس و گمان است و هیچ قطعیتی در مورد آن وجود ندارد. اگر علاقه دارید اطلاعات بیشتری راجع به بحث مورد نظر ما بدانید و با این سایه شوم بیشتر آشنا شوید، پیشنهاد میکنیم تا پایان این مقاله همراه ما باشید.
دربارهٔ واقعهٔ قوی سیاه چه میدانید؟
قوی سیاه (Black swan) در حقیقت نشان دهنده وضعیتی است غیرقابل پیش بینی که بسیار نادر است و احتمال وقوعش بسیار بسیار کم است. اما پس از آنکه رخ داد و آثار به شدت مخربش را بر جای گذاشت، ادعا میشود که این حادثه قابل پیش بینی بوده است. درست است که واقعهٔ قوی سیاه یک واقعهٔ غیر قابل پیش بینی در بازار تلقی میشود اما حداقل باید آن را به عنوان یک احتمال در نظر گرفت؛ حالا هر چقدر این احتمال، ضعیف باشد. سلاح این قو، ناتوان کردن افراد از پیش بینی حضور اوست.
مهمترین ویژگی واقعهٔ قوی سیاه، تأثیرات مخرب اقتصادی آن در ابعاد بسیار بزرگ است. ممکن است شکستهای مالی، ورشکستگیها، سقوطها و ریزشهای بسیاری در حیطههای مختلف مالی رخ بدهد. اما شدت آنها هیچ وقت به گرد پای قوی سیاه هم نمیرسد. این قوی سیاه با آمدنش، تنها ویرانه بر جای میگذارد.
دلیل نام گذاری قوی سیاه
در حقیقت قوی سیاه در این اصلاح، معنایی نمادین دارد. مردم جهان تا مدتها فقط یک نوع قو را میشناختند و فقط یک پرنده را قو مینامیدند و آن هم یک پرندهٔ سفید بود که نماد پاکی و عشق برای آنان بود. پس از سالها و با کشف قوی سیاه در استرالیا، شیشهٔ نازک باورهای عام شکست و متوجه شدند موجودی که همیشه به واسطهٔ سفید بودنش نماد خیر و نیکی بوده، انواع دیگری هم دارد. نوع دیگری که کاملاً متضاد با قوی سفید بود. یک قوی سیاه که تبدیل به نماد شر و بدی شد و در داستانهای اهریمنی مورد استفاده قرار گرفت. نسیم طالب هم از این عنوان برای این رخداد استفاده کرد. عنوانی هوشمندانه که کاملاً مفهوم مورد نظر را به اذهان متبادر میکند.
هر قوی سیاه، یک الگوی منحصر به فرد دارد
آیا میتوان راه حلی برای پیش بینی قوی سیاه پیدا کرد؟
جواب این سؤال تا به اکنون که “خیر” بوده است. هیچ ابزار، اندیکاتور، روش تحلیلی و روش بررسی وجود ندارد که بتوان با آن از رخ دادن قوی سیاه مطلع و مطمئن شد و یا اینکه بتوان علت رخ دادن آن را توجیه کرد. همیشه پس از رخ دادن واقعهٔ قوی سیاه عدهای از کارشناسان شروع به تحلیل شرایط میکنند و اذعان میکنند که این واقعه را میشد با استفاده از تحلیلهای خاصی، پیش بینی کرد و از رخ دادن آن مطلع شد. در حالی که “معما چو حل گشت آسان شود” و در حقیقت پیش بینی آنها برای دفعات بعدی هم باز به کار نخواهد آمد و دوباره همه به دام قوی سیاه میافتند.
استفاده کردن از آماری که از مشاهدات حوادث پیشین رخ میدهد، حتی ممکن است امیدواری پوچی به ما بدهد و ما را در برابر حوادثی که در آینده ممکن است رخ بدهند آسیبپذیر کنند. از طرفی در نظر گرفتن احتمال رخ دادن قوی سیاه، به عنوان یک احتمال هزارم درصدی هم، کاری را پیش نمیبرد. درست مانند دانستن زلزله خیز بودن یک منطقه. شما نهایتاً به زندگی خودتان ادامه میدهید و سعی میکنید به زلزلهای که ممکن است حتی هیچ گاه هم رخ ندهد، فکر نکنید و ذهنتان را به آن مشغول نکنید.
اما کمترین کاری که از دستتان بر میآید این است که یک حداقل امکانات و سازوکاری را برای مبارزه با قوی سیاه در نظر بگیرید. درست است که امکان زمین خوردن و متحمل ضربههای سنگین شدن هیچ وقت صفر نمیشود، اما حداقل میتوانید تا حدودی از خودتان در برابر این واقعه محافظت کنید.
پیش بینی قوی سیاه؛ امکانی غیر ممکن و دور از ذهن
“دندانی که درد میکند را باید کند و دور انداخت”
یکی از گزارههای این اتفاق این است که قبول کنیم برخی پروژهها و ایدهها شکستخوردهاند و فایدهای ندارند. پذیرفتن این شکست باعث میشود از حوادث فاجعه باری که ممکن است در آینده به دنبال داشته باشند جلوگیری شود. پافشاریکردن بر روی پروژههای پر نقص و معیوب که قابل اصلاح نیستند یا اصلاح کردنشان هزینههای زیادی را میطلبد، کار عقلانی نیست. زیرا ادامه پیدا کردن این پروژهها، هیچ سودی نخواهد داشت و چه بسا بتواند در بلند مدت آسیبهای جبرانناپذیری را وارد کند و دچار الگوی قوی سیاه شود.
چه کسی الگوی قوی سیاه را کشف کرد؟
این اصلاح را اولین بار یکی از تجار وال استریت، به نام نسیم نیکولاس طالب (Nassim Nicholas Taleb) ، در کتابی که نوشته بود به کار برد. او قبل از فاجعهٔ مالی که در سال 2008 رخ داد، در کتابش که به همین نام balck swan اسم گذاری شده است، راجع به این الگو صحبت کرده بود و به اهمیت توجه کردن به آن، پرداخته بود. بعد از اینکه این بحران در آمریکا رخ داد، تلاشها برای بررسی دلایل این رخداد آغاز شد و در همان جریان، اصطلاح قوی سیاه، به صورت یک اصطلاح قابل ارجاع و عمومی درآمد. لازم به ذکر است که کتاب او یکی از تأثیرگذارترین کتابهای اقتصادی، از جنگ جهانی دوم تا به اکنون، شناخته شده است.
بحران مال 2008 آمریکا؛ نمونهای مثال زدنی از رخ دادن الگوی قوی سیاه
چند نمونه از رخدادهای الگوی قوی سیاه که یقیناً قابل پیش بینی نبودند
- سقوط بازار مسکن در ایالات متحده آمریکا در سال 2008 یکی از شناخته شدهترین و مشهورترین رویدادهای قوی سیاه در تاریخ جهان است که هزینهها و آسیبهای شدید و سنگینی را به وجود آورد.
- تورم 79.6 میلیارد درصدی زیمباوه در سال 2008، یک نمونهٔ دیگر از این واقعهٔ هولناک است. این تورم لقب فاجعهبارترین تورم قرن 21 را از آن خودش کرد. نرخ بیکاری به طرز اعجاب انگیزی بالا رفته بود و هیچ کنترلی بر آن نبود.
- فاجعه اقتصادی حباب دات کام
- صندوق مدیریت بلند سرمایه (LTCM) شوروی که سال 1998 که به دلیل بدهیهای فراوان دولت روسیه سقوط کرد و دچار واقعهٔ قوی سیاه شد. این اتفاق هم اصلاً قابل پیش بینی نبود.
- جنگ جهانی دوم که سالهای 1939 تا 1945 را در بر میگیرد.
- جنگ جهانی اول که از تاریخ 1914 تا 1918 به طول انجامید.
نمونههایی از واقعهٔ قوی سیاه در جهان که ضررهای جبرانناپذیری به جا گذاشت.
سخن آخر
ما در این مقاله الگوی قوی سیاه، که یک رخداد بسیار نادر و تلخ است و عموماً برای سیستمهای مالی رخ میدهد را، برایتان به طور کامل شرح دادیم. شاید حتی بتوانیم کرونا و آثار زیان باری که بر چرخهٔ اقتصاد جهان گذاشت را هم یک رخداد قوی سیاه بدانیم. زیرا هیچ کس نمیتوانست پیش بینی کند که این فاجعه چندین سال به طول بیانجامد و برای مدتی حتی چرخهٔ اقتصاد را به طور کامل متوقف کند. امیدواریم که این مطلب برای شما مفید بوده باشد و از خواندن آن لذت برده باشید.